عالی نسب و دیده بانی از توسعه ملی در دوران دفاع مقدس

2016/09/24

فرشاد مؤمنی:

با عرض سلام و خیرمقدم خدمت حضار گرامی

امروز دومین جلسه از سلسله جلسات بزرگداشت دفاع مقدس را برگزار می کنیم. اولین جلسه هفته پیش با عنوان الگوی توسعه همه جانبه در دوران دفاع مقدس برگزار شد. در این جلسه به منظور ارائه یک کارنامه تحقق یافته در عملکرد اقتصادی در دوران دفاع مقدس و همینطور به منظور پاس داشت زحمات ارزشمند و نقش بعضا منحصر به فردی که استاد فقید مرحوم جناب آقای میرمصطفی عالی نسب در آن دوران داشتند ما به این مناسبت مراسم رونمایی از کتابی که درباره زندگی و زمانه میرمصطفی عالی نسب نگاشته شده و محصول یک کار تحقیقاتی دوساله است را خواهیم داشت و ان شااله از این سلسله جلسات 4 جلسه دیگر را هم طی چهار، پنج شنبه آتی برگزار خواهیم کرد که در آنها به ترتیب جناب آقای دکتر موسوی چلک، رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران، درباره آسیب های اجتماعی در دوران دفاع مقدس صحبت خواهند کرد  

سپس در پنج شنبه بعدبی جناب آقای سید محمد بهشتی درباره چگونگی بسترسازی برای اعتلای فرهنگ و هنر در دوران دفاع مقدس به بحث خواهند پرداخت. در هفته بعد از آن جناب آقای دکتر میرطاهر موسوی درباره سرمایه اجتماعی در دوران دفاع مقدس صحبت خواهند کرد و در هفته پایانی هم جناب آقای دکتر علی عرب مازار یزدی درباره اقتصاد پنهان در دوران دفاع مقدس سخن خواهند فرمود. امیدواریم که مجموعه تلاش هایی که در مؤسسه ما صورت می پذیرد، برگ سبزی باشد تحفه همه مجاهدان راه خدا و آنان که برای دفاع از تمامیت ارضی کشور و حفظ نوامیس ما جان خود را در طلب اخلاص قرار دادند. 
برداشت ما این است که رونمایی از کتاب آقای عالی نسب به معنای گرامیداشت کسانی است که برای بقا و اعتلای جامعه حدی برای فداکاری و مایه گذاشتن از خود نمی شناختند. و برای اینکه این مایه گذاشتن از کیفیت لازم هم برخوردار باشد این توفیق را داشتند که صلاحیت های بسیار بزرگی را در خود پدید آورده بودند. ما برداشتمان این است که بزرگداشت آنانکه چهره های خدوم این کشور بودند نوعی شکرگزاری به درگاه خداوند نیز محسوب می شود و انصاف این است که در دوران جمهوری اسلامی کارنامه هایی رقم خورده که بعضا در طول تاریخ چندصد ساله اخیر بی سابقه است. مثل اینکه حتی یک مورد مرگ و میر ثبت شده ناشی از قحطی و اپیدمی در این دوره نداشتیم با اینکه یکی از طولانی ترین جنگ های چندصدساله اخیر را تجربه  کردیم و اینکه در یکی از طولانی ترین و نابرابر ترین جنگ ها حتی یک وجب هم از خاک میهن از دست نرفت. این ها چیزهایی است که  در چندصدساله اخیر تقریبا منحصر به فرد محسوب می شود و بخصوص درباره دستاور اولی مرحوم استاد فقید جناب آقای عالی نسب نقش ممتازی داشتند.
در این جلسه ابتدا بخش مختصری از یک فیلم مستند که ان شاءالله بعدا بصورت کامل هم عرضه خواهد شد و تلاش ارزشمندی است که سعی کرده زندگی استاد عالی نسب را به تصویر بکشد، مشاهده می کنیم و بعد از آن از برادران ارجمندم دکتر میکائیل عظیمی که زحمت این پژوهش را کشیدند و جناب آقای علی رضاقلی پژوهشگر ممتاز حوزه توسعه و علوم انسانی در ایران و دکتر محمدرضا بهشتی بهره مند خواهیم بود. 
عنوان بحث امروز را دیده بانی از توسعه ملی در دوران دفاع مقدس قرار داده ایم و می خواهیم درباره ان نقشی از میرمصطفی عالی نسب سخن به میان آوریم که در زمان خودش چون وجد داشت و مسایل را هماهنگ می کرد و از بروز فاجعه های غیرمترقبه جلوگیری می کرد کسی به آن حساس نمی شد دلیل آن هم این بود که دیده بانی های هوشمندانه و سیستماتیک و پیگیر استاد فقید اساسا اجازه شکل گیری بحران را نمی داد و به زطور طبیعی چون بحرانی پدید نمی آمد همه فکر می کردند که به صورت خودبه خودی کارها روی روال جلو می رود اما هنگامی که در سال های اولیه دهه 1370 کشورمان مرگ و میر ناشی از کمبود سرم را تجربه کرد و از آن به بعد نیز کشور دائما با بحران های کوچک و بزرگ رو به رو می شد تازه معلوم شد که آن دیده بانی بی بدیل و منحصر به فرد از همه ابعاد حیات جمعی ایرانیان متکی به چه سطحی از خرد و مسئولیت شناسی و فداکاری بوده است و بنابراین امروز با قاطعیت می توانیم بگوییم که یکی از مهم ترین خلا های نهادی توسعه ملی که استاد فقید در دوران جنگ با کمک دوستان و همکارانش به دوش می کشید برای ایران دائما بحران سازی و مساله آفرینی می کند. به علت پیچیدگی های گسترده مسایل امروزی از یک طرف و فقدان چهره هایی در آن سطح از طرف دیگر که از نوعی اعتماد و پشتیبانی بی دریغ در سطح کل ساختار قدرت نیز برخوردار باشد همگی به ما علامت می دهند که این خلا نهادی باید به صورت سیستمی و نهادی برطرف گردد تا دوباره به شرحی که طی سال های 1384 تا 1392 شاهد بودیم پس از مرگ سهراب متوجه فاجعه ها و بحران ها نشویم. و از کانال ترتیبات نهادی دیده بان توسعه ملی بتوان به موقع و از موضع پیشگیرانه مسایل را حل و فصل نمود.  
خیلی ممنون از دوستانی که این فرصت را فراهم کردند تا ما بتوانیم بخشی  از یک اثر مستندی که از زندگی یک استاد فقید تهیه شده است را ببنیم. در این قسمت از برنامه از آقایان دکتر مکائیل عظیمی، جناب آقای علی رضاقلی و دکتر محمدرضا بهشتی دعوت می کنم تا به روی سن بیایند... .
ما بر اساس این واقعیت که شرایط کشورمان شرایط بسیار خطیر و پیچیده ای است و جامعه ما به شدت نیازمند شناخت آن الگو ها و اسوه هایی است که در شرایط خطیر تاریخی از همه چیز خود مایه گذاشتند تا ایران و جمهوری اسلامی با سرافرازی باقی بماند، هستیم. باید این نمونه چهره ها را معرفی کنیم که بیانگر واقعیت های روحی و دانایی ها و عملکردهای انها باشد و در شرایطی که متاسفانه ساختار نهادی ما به طرز غیرمتعارفی در انگیزه کشی متبحر شده است انگیزه های مسئولیت شناسانه را در سطح کل جامعه در استانداردی بتوانیم بالا ببریم که بایسته ی مواجهه مؤثر و ثمربخش با شرایط کنونی کشورمان باشد. برداشت من این است که استاد فقید جناب آقای عالی نسب یکی از برجسته ترین چهره ها و نمونه های عالی در این زمینه محسوب می شوند. به شرحی که اشاره کردم به سفارش مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد و با زحمات جناب آقای میکائیل عظیمی و دوستانی که با ایشان همکاری کردند اثری آماده شد که موضوع امروز جلسه ما بحث و بررسی درباره این اثر و جایگاه  چهره های از قبیل آقای عالی نسب به عنوان یک الگو برای همه ما جهت انجام وظایف فردی و اجتماعی مان است. با اجازه دوستان خواهش می کنم که جناب آقای رضاقلی شروع کننده بحث باشند و نکاتی را که به اعتبار تجربه های تاریخی ایران و فراز و فرودهایی که داشته و چهره هایی از قبیل مرحوم عالی نسب که منشا حفظ اعتلای ایران بودند مطالبشان را مطرح کنند:
جناب آقای علی رضاقلی:
سلام عرض می کنم خدمت شما عزیزان
کتابی که می بینید که در مورد آقای عالی نسب نوشته شده تا آنجایی که یادم است دومین کتاب بود اما مقاله در این باره زیاد هست. این کتاب را دوستان به من دادند و گفتند که این کتاب را نقد کنید و از همان ابتدا که دکتر میکائیل عظیمی آن را فرستاده بودند پیش من که زیرنظر من درستش کنند اما من بسیار سخت گیری کردم و ایشان دیگر نیامدند ترجیح ددند که نیایند. ابتدا از محاسن کتاب می گویم درباره شخصیت آقای عالی نسب لازم نیست صحبت کنیم کم و بیش به هر طریقی با ایشان آشنا هستید و کتاب را هم که باز کنید تقریبا با شخصیت ایشان بیشتر آشنا خواهید شد من خودم پس از آشنایی با ایشان متوجه شدم که کاملا منحصر به فرد هستند و چهره ای ویژه دارند. ایشان یکی از پایه گذاران صنعت ایران است. وقتی با بشکه و ضایعات آهن سماور درست کنید فرق می کند که رول آهن را با پرس به هر شکلی که می خواهید دربیاورید. ایشان بی هیچ تجربه ای و داستان های مفصل دیگر به گونه ای مدرن آغازگر و صنعت ساز بود. در هیچ کتابی هم این موارد نوشته نشده است چون ایشان خودشان هیچ وقت مایل به طرح خود نبودند. یکی از ویژگی های آقای عالی نسب این بود که ایشان سکوت می کرد و نمی گفت و این تجربیات را نیز با خودش برد و کسانی که می دانستند هم گاه هر کدام به دلایلی حاضر نبودند بیان کنند اما گهگاهی بیان می کرد این درب سماور را چکار می کنند که سیاه نشود؟ویژگی های مختلف آقای عالی نسب موجب می شد که علیرغم همه محدودیت ها کارها پیش بروند. لذا ایشان صنعت گری است آغازگر و به شدت ریسک پذیر در آن تاریخ. یعنی بیایید صنعت را آن زمان بگذارید که آقای عالی نسب شروع کرد اگر کمی عقب تر برگردیم اوایلی که رضا شاه کشور را با بیل و کلنگ تحویل گرفت. صنایع ایران، توانمندی های صنعتی ایران در همین حد بود و مهندسین ایران آنان بودند که زیر پل چرت می زدند. این اصطلاحی فنی در تاریخ اقتصادی ایران است که اگر زمان بود درباره اش توضیح خواهم داد. 
 البته چندتا ویژگی آقای عالی نسب داشت که ان ها دست به دست هم داده بود که کار را پیش ببرد. با یکی دو تا سه تا از این ویژگی ها نمیشد. این یک صنعت گری است در ان تاریخ ان زمان که وجود داشته است. صنعت را بگذارید وقتی که اقای عالی نسب شروع کرد یعنی میراثی که اوایل سلطنت رضاه شاه زمانی که رضاه شاه   کشور را تحویل گرفت  با بیل و کلنگ بود صنایع ایران و توانمندی های  ایران و مهندس های ایران همین کارگرهایی بودند که زیر پاتوق ها چرت می زدند همان هایی که در فیلم هزار دستان  مفتش رفت زیر پل از ان ها پرسید که وقتی اسماعیل خان را ترور کردند شما کجا بودی؟ گفت من داشتم چرت می زدم به اون یکی گفت تو کجا بودی گفت ؟ گفت ما با این چندتا رفیق نشسته بودیم سرمونو گرم می کردیم به اون یکی گفت تو کجا بودی؟
گفت اون پشت نشسته بودیم داشتیم فال قهوه می گرفتیم . این مهندس های آن موقع ایران بودند بعد مصالح و منابعی هم وجود نداشت وجود عالی نسب تحت آن شرایط بهتر درک می شود. اینکه فرض کنید نگران صنعت بودند نگران فقر بودند نگران عدالت بودند نگران کمبود بودند ولی یک چیزهای دیگری نبود همان موقع نبود بعدا نیز نبود که اونها نمی گذارد صنعت با این همه تزریق پول نفت دوباره پا بگیرد اون چیزهایی که باید بیاد،بیاد.که تا اون موقع از چشم افراد غیب بودند شاید ماهم ان زمان بودیم میرفتیم زیر همان چهارسو مشغول همان کارهای که در زمان ترور اسماعیل خان می شدند می شدیم و بعید نیست ولیکن برای بررسی کردن صنعت و بررسی کردن اون وقت باید صنعت را بگذاریم سر جای خودش در دل خودش در تاریخ اقتصاد سیاسی زمان خودش، بعد کارهای اقای عالی نسب نمود پیدا کند و البته بی شمار مساله و سوال دیگر هم هست که در ادامه این کار باید فکری برای آن ها کرد. مگر این کشور حکمرانی نمی شده است؟(صاحب نداشته است؟) مگر این کشور ده هزار سال سابقه ندارد؟این ده هزار سال سابقه اقتصاد سیاسی اش چگونه بوده است؟
ان چیزی که بر ارکان اقتصادسیاسی ان مسلط بوده و هنوزم هست چیست ؟ و کجای تحلیل ها میخواهد قرار بگیرد؟ اطلاعاتی که میخواهیم کنار هم بگذاریم می توانیم از اقای عالی نسب الگو برداری کنیم خیلی هم خوب  است ولیکن بقیه چه می شود؟ در ادامه به توضیح این بقیه می پردازیم.
اقای عالی نسب همانگونه که در این فیلم شما مشاهده کردید در تجارت کاملا ادم موفقی بود ولی چون تجارت و دلالی را حیف میل اموال ملی و وابسته کردن ایران به خارج می دونست، تجارت را کنار گذاشت و به تولید رو اورد. حال یک سوال برای اقتصاددان ها در اینجا طرح می کنیم که از زمانی که ما تاریخ را می شناسیم چرا  ایرانی ها عمدتا به دنبال دلالی کردن بودند؟ چرا دلالی را به تولید ترجیح می دهند؟ یکی از اقایونی که در داخل این فیلم بود خود یکی از تجار بزرگ است و هرچه که در چین موجود است را به داخل ایران وارد می کند. همین آقایی که داشت درباره آقای عالی نسب صحبت می کرد چرا دلالی می کنند؟ چرا دنبال تولید نمی روند ؟چرا المانی ها و امریکایی ها دلالی در این ابعاد انجام نمی دهند و بیشتر تولید می کنند؟  این سوال ها دارای جواب های نظری مبسوط و مشخصی است در قسمت دوم مختصری به ان می پردازیم.           
 اقای عالی نسب ویژگی هایی داشت که در همه صنعتگران جمع نمی شود این مشخصات کنار هم اقای عالی نسب را بوجود اورد ایشان بسیار مرد وطن دوستی بودند ایران را دوست داشت و در هر حوزه ایی که باور داشت ایران در ان پیشرفت می کند در ان جا حضور پیدا می کرد هم از حیث گفتاری هم از حیث مالی که باز کردن این بحث را به دوستان دیگری واگذار میکنم. یکی دیگر از ویژگی ها عدالت خواهی و تلاش خستگی ناپذیر برای فقرزدایی بسیار زیاد در ایشان وجود داشت تا حدی که پیش خود می گفتم  این کارها چیزی را در حد وسیع حل نمی کند، برای مثال با ماشین خود در روزهای تعطیل برای فقرا و به ویژه بیکاران و کارگرها غذا توزیع می کرد و این کاررا بارها انجام داده بود باور داشت حال که کارگرها بی کار هستند شکم ان ها را سیر کنیم ،تا این حد  دغدغه عدالت داشت .در ضمن اقای عالی نسب یک ادم اخلاقی بود. اخلاقی عمل کردن تا اخلاقی توضیح دادن خیلی باهم تفاوت دارد، شما الان به این نتیجه رسیدید که معلم های اخلاق به شدت می توانند در عمل با عقاید و اخلاق فاصله بگیرند این را اگر 50 سال پیش گفته میشد تجربه این کار را چندان نداشتید. ولی اقای عالی نسب اخلاقی بود و اخلاقی هم عمل می کرد یعنی وقتی بیمه نبود به هزینه خود کارگرهایش را بیمه کرد در ماه رمضان ساعت کار کارگرهای خود را کم می کرد، برای کارگر خود خانه می ساخت. این کارها عملی است دست در جیب کن و قید پول را بزن در بیاور برای مردم کار کن. این مشخصات کنار هم اقای عالی نسب را منحصر به فرد کرده بود. ویژگی دیگر این بود که روابط عمومی فوق العاده قوی داشت.با ایت الله بروجردی و روحانیت ارتباط داشت و هزینه مکتب اسلام را هم پرداخت میکرد مکتب اسلام اولین مجله اسلامی که درست شد با اقای شریعت مداری با اقای بهشتی با اقای اردبیلی و مطهری نیز اتباط داشتند و خط می دادند.با ملی مذهبی های ان دوران مانند اقای بازرگان همچنین با اقای علامه جعفری هم ارتباط داشتند با دانشجویان نیز ارتباط داشته باشی و بعد برای دانشجویان کلاس تشکیل می داد درس میداد و فتوکپی هم تهیه میکرد به جمع دانشجویان  تحویل می داد.این ارتباط داشتن ویژگی فوق العاده اقای عالی نسب بود. اقای عالی نسب یک چهره دینی نیز داشتند خیلی متدین بود، یک چهره خاص معنوی هم داشت که ما  در اینجا به ان نمی پردازیم،در همین حد که هروقت اقای علامه جعفری به خانه اقای عالی نسب میرفت در درب خانه ایشان به احترام ایشان و به دلیل ویژ گی  دو زانو می نشست. ویژگی دیگر ایشان خیر بودن ایشان می باشد از جمله مدرسه سازی از اذربایجان شرقی تا خوزستان و بلوچستان تا همین اواخر عمر خود به کا خیری می پرداخت ویزگی دهم اقای عالی نسب اهل علم اکادمیک بود یعنی درس خوانده بود پیش خود و خوب درس میخواند برای مثال نظرات خود را در حاشیه کتاب فردریک لیست و مارکس و امثال او وارد می کرد .خیلی خب،اگر این کتاب را بخوانید با ویژ گی های اقای عالی نسب اشنا میشوید. افراد را با این چند دهه اقتصاد ایران اشنا می کند تقریبا از دهه ای که انقلاب شروع شد تا الان، این دولت ها یکی یکی امار و اطلاعات هایشان جمع اوری شده است یک بخشی را اقای مومنی به ان پرداخته است،یک بخش هم اقای عظیمی. در واقع اگر یک کسی این کتاب را با دقت بخواند با این فاصله اقتصاد ایران با عدد و رقم و با دقت اشنا می شود در اینجا بخشی از کتاب متمرکز میشود برروی زمانی که خود اقای عالی نسب در سیاست ورود پیدا کرد یعنی  به پیش شهید رجایی و میر حسین موسوی  رفت و کار اقتصادی را به عهده گرفت که یکی دیگر از ویژ گی های او به شمار میرود در حقیقت توفیقات که زمان جنگ به دست امد و کم توفیقاتی نبود و نصیب ایران نمیشد،یعنی اگر ایشان نبودند دچار مشکلات زیادتری می شدیم.که تو این فیلم دوباره به این اشاره شد.  
 یعنی شما کتاب را که بخوانید با ده دوازده مورد  ویژ گی اقای عالی نسب به اضافه صنایع وپیدایش این صنعت اشنا میشوید،با چندین دهه اقتصاد ایران و بالیدن و فروافتادن ان با عدد و رقم  اشنا می شوید و با این حجم کم کتاب اشنا شدن با این مقادر بسیار خوب می باشد. که این ویژ گی کمی هم نیست.اما بهتر است در تجدید چاپ بازنگری شود و نکاتی که گفته میشود توجه شود تا کتاب تکمیل شود و خواننده را کم سوال تر کند و پر اطلاعات تر کند. یکی از این نکات طرح روی جلد کتاب است،که باید عوض شود یکی اسم کتاب که باعث تقسیم بندی کتاب به زیرشاخه ها نمی شود.اسم اقای عالی نسب به این صورت است که میر مصطفی سید عالی نسب،میر در ادبیات گذشته به معنی کسی که مادرش نیز سید است. این میر یک معنی دیگری نیز دارد بن مضارع مردن است می گویند سخت میر یعنی سخت می میرد، معنی دیگه مخفف میرزا است، میرزا مخفف امیرزاده است در گذشته امیر زاده ها میتوانستند درس بخوانند بعد ها به ان ها میرزا می گفتند. مانند میرزا تقی خان امیر کبیر. نثر کتاب فاقد هیجان است،کتاب باید به گونه ای باشد که خواننده ان را به اصطلاح زمین نگذارد. نکته دیگر این که اقای مومنی بین  پانزده تا بیست مورد از مهمترین چالش های اقتصاد ایران را کار کرده است اما هیچکدام فهرست ندارد برای مثال تعدیل،تعدیل برای دانشجوی غیر اقتصادی از جمله علوم اجتماعی مفهوم مشخصی ندارد بهتر است تحت عنوان فهرستی دراید و به توضیح تعدیل بپردازد.این نکات باعث تکمیل کردن بیشتر کتاب می شد تا شخص مراجعه کننده متوجه مطالب داخل کتاب شود و کجا هست بعضی ها از نمایه استفاده می کنند یعنی کلمات کلیدی را انتهای کتاب قرار میدهند تا خواننده به مفاهیم دسترسی پیدا کند. مهمترین نکته در این مورد است که اطلاعات داخل کتاب،کنارهم در داخل کتاب چیده شده است که ذیل یک چارچوب نظری که مبحثی را باز کرده باشد، نقد کرده باشد، که راه حل ارائه شده باشد، وجود ندارد. فصلنامه اقتصاد سیاسی تحول همه جانبه در شماره زمستان سال 1385 خود مقاله ای از نورث و همکاران منتشر کرد با عنوان چارچوب مفهومی برای تفسیر تاریخ مکتوب بشری که در حوزه اقتصاد سیاسی بررسی کرده بود و چم وخم این ها را بدست اورده بود که فوق العاده عالی بود این ها بعدها از طریق کتاب در سایه خشونت این 30- 40 صفحه را باز کردند و برای بنگلادش را به یک شخص دیگری به نام مشتاق خان دادند این شخص این کتاب را در چهارچوب اقتصاد نهادگرایی ریخته وبه تجزیه و تحلیل پرداخته است یعنی عدد و رقم ها را در داخل آن چهارچوب قرار داده و توضیح داده است. می توان از آن تلاش ها الگو گرفت و به صورت روشمند اقتصاد سیاسی ایران را نیز تحلیل کرد. این یک کار بایسته است که در ادامه حتما باید انجام شود.
خواهش می‌کنم، شما این کتاب غازان‌خان را بخوانید. تاریخ مبارک غازانی. فصل سوم را بخوانید. فصل اول و دوم را هم نمی‌خواهد بخوانید. در آن زمان این کشور را چنان فسادی گرفته بود که اصلا نمی‌شد امید داشت که بشود این کشور را اصلاح کرد چگونه اصلاح کرد این آدم ها که انجا نشسته بودن مگر چه‌قدر می فهمیدند. یک رشیدالدین فضل الله بود و دوستانش که شب تا صبح می‌نشستند بحث می‌کردند که از کجا اصلاح کنیم چگونه اصلاح کنیم اینها چگونه این کار را می‌کردند. حافظه‌ی تاریخی این کشور در مورد این تجربیات را ببینید این‌ها همین طور که می رفتند ذهنشان به جایی می رفته که تقریبا 50- 60 درصد کلمات کلیدی و بنیانی ِ نهادیشان را بعدها نهادگرایان بسط دادند. من نمی‌گویم از روی آن‌ها برداشتند بسط دادند ولیکن حداقل این است که بگوییم مشابه این تجربیات را این‌ها برداشتند بسط دادند. حالا بعد جلوتر در اسطوره‌های ما هم منعکس است. آنجا هم نمی‌‌خواهم وارد شوم. خب چه‌طور آن‌ها دیدند و گفتند الان من با یک کتابی مواجه می‌شوم که در این مورد نوشته شده و نه در لابلای سطورش و نه در مقدمه و نه در موخره‌اش هیچ جا من را ارجاع نمی‌دهد که این ظهور ِتاریخی کار آن‌طرف‌ها است. آقای ملکیان یک حرفی دارد می‌گوید وقتی ما کتاب می‌خوانیم، خودشان می‌گویند می گویند من وقتی کتاب می‌خوانم نگاه می‌کنم ببینم چه‌قدر این کتاب رنج بشر را کم می‌کند. یا به چه دردی می‌خورد. من وقتی کتاب می‌خوانم می گویم این چه‌قدر مردم را آشنا می‌کند با فضای واقعیت نسبت به ایران یا سیاست ِ ایران یا اقتصاد ایران یا اقتصاد سیاسی ِ ایران. این کتاب می‌تواند این کار را بکند. از این زاویه نگاه می‌کنم برمی‌گردم و این نقدها را به آن پیدا می‌کنم.
خیلی ممنونم از جناب آقای رضاقلی ِ عزیز. همان‌طور که ملاحظه می‌کنید چه‌قدر موشکافانه و با دقت لطف کردند البته من هم توضیحاتی را اینجا یادداشت کردم که اگر فرصت شد ارائه بدهم. ولی برای اینکه زمان را صرفه  جوی کنیم از آقای دکتر سید محمدرضا بهشتی تقاضا می‌کنم نکات خودشان را ارائه دهند.
سید محمدرضا بهشتی: 
همان‌طور که آقای رضاقلی فرمودند بله به نظر می‌رسد که خیلی کارهای اصلاحی در این کتاب می توان انجام داد به ویژ از زاویه بستر تاریخی بحث تا بتواند به قدری بارزتر خودش را نشان دهد و به اهداف خود رسیدهیا حداقل در آنجا ارزش خودش را پیدا کند و لااقل مناسبتاش را بتوانیم درست بفهمیم و درست ارزیابی کنیم. اشاره کردم آقای عالی نسب می‌گفتند که: ما اولین بار بود که ذوب فلز را در تنور نانوایی سنگکی انجام دادیم. یعنی هیچ. تا قبل از آن یا قوطی های واکس شفق را داشتیم و این حداکثر کاری بود که ما در ایران آن زمان به لحاظ صنعتی انجام دادیم و می‌خواهم بگویم که کدام‌یک دارد اصلاح می‌شود و این مهم است برای درک مسئله. خب جالب است مگر چه حال و هوایی است که  دو تا سماور به صورت شبانه روز روشن جلوی نخست وزیری در زمان دکتر مصدق، و همین طور دارد می‌سوزد به عنوان ِ نشانه‌ی یک کار ِبزرگ و تاریخی ملی! پس باید درست این فضا را فهمید که چه می‌گوید. یا مثلا داستان ِ دادگاه لاهه و ایشان رفته بودند و شکایت شده بود از سوی به اصطلاح کارخانه‌ی والور که انگلیسی بود و اینکه این‌ها با چه تلاشی بالاخره موفق شدند تا علیه کارخانه‌ی والورکار حقوقی کرده و آن ها را شکست دهند. ضمن اینکه اگر لازم شد مبسوط تر میتوان پرداخت به اینکه برخی واسطه ها به این‌ها پیشنهاد هم داده بودند که این میزان پول را بگیرید خودتان را عقب بکشید، خب در این‌ها اگر ریزتر نگاه نکرد اهمیتش را متوجه نمی‌شویم. یا آقای عالی نسب اگرچه به لحاظ امکانات مالی در سطح خیلی خوبی بود، تا چه اندازه مقید به تولید ملی بود، به طوری که اگر در دوران جوانی از کالای خارجی مصرف نمی‌کرد بعدها هم تا اخر عمر پارچه‌ی کاملا ایرانی پوشید در حالی که برایش مقدور بود اینگونه هم نبود که عالم دیده نباشد و امثال این‌ها. نکته‌ی جالبی در این است و این هم بسیار نکته‌ی باارزشی است و امیدوارم که دوستان اگر برایشان مقدور خواهد بود و یا شاید کار دیگری و نوع ِکار دیگری برعهده بگیرند. 
آنچه مد نظرم است آن است که آقای عالی نسب را به لحاظ تاثیرگذاری بسیار گفته‌اند، در بیست و پنج سال هر هفته در کنار آقای فاضل و آقای دکتر مومنی مرتب خدمت ایشان می رسیدیم و البته یک بار به لحاظ بیماری شد پانزده روز یک بار و به یک ماه هم رسید. شما ممکن است بپرسید شما آنجا چه کار می‌کردید، من راستش اگر این تا این اندازه برایم قابل استفاده نمی‌بود این طور بیست و پنج سال اینجوری مداوم؛ بالاخره یک جایی پایم قطع می‌شد ولی انصافا شرکت در جلسات ایشان حتی برای من که رشته ام فلسفه است بسیار قابل استفاده بود. 
راستش از یک زاویه‌ی دیگر به موضوع نگاه کردم. حالا الان نکته‌ای را مطرح می‌کنم: آقای عالی نسب فقط مرد میدان عمل نبود، بلکه از هفده سالگی شروع کرده بود و اتفاقا به اصطلاح از کف بازار هم شروع کرده بود، تقریبا سوابق همه‌ی آقایونی که اقتصادی بودند و این‌ها را دیده‌بودند و میشناختند و وقتی بزرگ شده‌بودند و روی می‌آورند به صنعت و بعد آنچه که برای من جالب بود این بود که ایشان را جزو معدود افرادی دیدم که سطح کلان به همراه افق دورمدت را با دقت و اسلوب روش شناختی می دیدند، این نادر بود. هنوز هم ممکن است دوستان بگویند چقدر باید به ملاحظات سطح خرد بها داد و چقدر به ملاحظات سطح کلان و توسعه. شما گاهی حجره در بازار داشته باشید بعد کارخانه‌ای زده باشید و بعد تولیدی، نکته کلیدی در مورد ایشان این بود که به واسطه درگیری با مساله کارخانه داری نگاهی که به سطح کلان داشت کاملا انضمامی بود.
ولی این رفت و شد از یک طرف کلی با اینکه ذهن بتواند کار بکند شامه بتواند کار کند. ریزه‌کاری‌های انضمامی و جزئی را بتواند درک کند و بین این‌ها یک نسبت برقرار کند. برای من این جالب است. 
می‌دانید که آقای عالی نسب در اقتصاد با مباحث دینی نیز آشنایی بسیار خوبی داشتند. مرحوم آقای بروجردی تقلید در مسائل اقتصادی را برای ایشان حرام کرده بودند، این به این معنا بود که ایشان در این مسائل نیازی به تقلید از امثال ما ندارد. پس به لحاظ آشنایی با اقتصاد در چارچوب ملاحظات این حوزه‌ اینگونه است. گذشته از این نظریات اقتصادی و تاریخی ی نظریات اقتصادی قدم به قدم سعی کرده است که تا جایی که می‌شود نکاتش را آشکار کند. جالب است که وسط میدان ِ عمل این علاقه را اینگونه دنبال کرده و بعدش هم این وجه‌ش هم بود و خود ایشان می‌گوید من سعی کردم از ارسطو بیایم جلو و ببینم چی هست مسائل ما و با اقتصاد آشنا شوم و مکرر می گفتند به مکتب تاریخی که رسیدم سه سال تامل کردم. نکته‌ی مهم باز در این بود که می‌گفت: من که به ظهور ارزش‌های اقتصادی معتقدم و نسبت به بعضی چیزها هم فوق العاده حساس بود از جمله ربا که فوقالعاده حساس بود از جمله آخرین دیدار به ما می‎‌گفتند که مشفقانه به مسئولان کشور یادآوری کرده و  بگویید که ربا حرام است. این حساسیت‌هایی بود که ایشان داشتند حضور ارزش‌های دینی در اقتصاد و جالب بود که چند بار ما از ایشان شنیدیم گفتند من به این ارزش‌ها از سمت ِدینی نرسیدم از آن طرف آمدم! من که می‌گویم به نظر ِ من ربا واقعا هم باید حرام باشد نه از نطر دستور دینی که باید حرام باشد نه، از سمت ِ اقتصاد آمدم و با لحاظ کردن مساله ضرورت بقا و بالندگی جامعه است که به لحاظ فنی درباره ربا می‌گویم حرام است. می‌گفت من اینها را از آن طرف رسیدم. نه از این طرف که به عنوان ِ ارزشی بخواهم تحلیل کنم بلکه از جانب اقتصاد.
همان نکته‌که می‌خواستم اشاره کنم همین مسئله بود که کوتاه اشاره کردم، در گوشه و کنار سال‌های آخر با گوشه و کنایه گفته می‌شد که اگر آقای عالی نسب مطالعه ای دارد،سوابقی دارد، با اقتصاد ایران آشنایی‌ای دارد ولی تحلیل نظرات ایشان در گوشه و کنار مخصوصا از جانب کسانی که به نحوی خیلی موافق طرز نگاه ایشان و یا مشی عملیشان هم نبودند و بعد هم وارد عرصه‌ی اقتصاد سیاسی شدند مطرح می شد که این حرف ها کهنه شده است.
من می‌خواهم چیزی را عرض کنم که از نزدیک برای من مشهود بود این بود که چطور فردی  به‌رغم اینکه فهمی دارد از اقتصاد آن هم در این سطح کلان که این فرد قدم به قدم از گدشته سعی کرده طرحی ارائه دهد که سعی کرده در آن نسبت به تحول‌ها نسبت به دگرگونی‌ها و جزئیات تغییرات را دنبال می‌کرد. برایش جالب بود در سطوح مختلف در حوزه‌های مختلف سروکار داشت. درباره تحولات علمی-فنی آینده و آثاری که بر فناوری و البته بر ارزش ماشین آلات و تجهیزاتی که با قیمت گران وارد کرده بودیم مکرر می‌گفت من با مطالعاتی که انجام دادم متوجه می شوم که طولی نخواهد کشید هرچه که ما ماشین‌آلات مختلف در کشورهای جهان تولید کنیم این2ها را در آخر باید حسابداری ذیل عنوان IRON وارد کنیم یعنی اینکه در حد قراضه های بی ارزش خواهند شد! برای کسی که با چه علاقه‌ای تک تک این وسیله‌ها را برمی‌داشت و به کار می‌برد و مراقبت از این دستگاه‌ها مثل مراقبت از بچه‌های خودش بود و خلاصه داستانی بود، وقتی به چنین دریافتی میرسید می‌فهمید چه چیزی می‌خواهید و چه تغییراتی وجود دارد. مثلا این اواخر یادم هست دیدم کتابی کنار دستش بود مطالعه می‌کرد، نوشته بود که چهل اشتباه در حوزه‌ی مدیریت، بعد من شوخی کردم گفتم آقای عالی نسب شما نزدیک به هفتاد سال مدیر بوده اید بعد الان این‌ها را چرا می‌خوانید شما؟ گفت من می‌خوانم برای اینکه استفاده کنم از آن مبحث. یعنی کاملا ذهنیت این را داشت که حتی در این سن نه تنها در عرصه‌ی نظری بلکه در عرصه‌ی عملی نیازمند مطالعه مستمر است و آمادگی این را داشت که بپذیرد اینجاها اشتباهات ِ من است. برای من خیلی جالب است. 
عده‌ای تازه فارغ التحصیل شده بودند و مدرک‌ها هم خیلی داغ بود و از این کشور و آن کشور و این‌ها، آقای عالی نسب توانسته بود پا به پای واقعیت سیال خودش را بیاید و وفق دهد و به این در فلسفه ما می‌گوییم کلی ِ انضمامی. در کلی ِ انتزاعی شما پایتان را یک قدم بیرون می‌گذارید و بعد استحقاق ِبه مفهوم پیدا می‌کنید و نظریه در سطح دغدغه‌های کلانِ خودش باقی می‌ماند، پایش را از رودخانه‌ی تحول و سیالیت بیرون کشیده‌است و این کار را دارد انجام می‌دهد، در حالی که هنر آنجاییست که شما بتوانید در این سطح کلان پا به پای واقعیت حرکت بکنید. و در عین حال به یک رابطه‌ی زنده و اورگانیک بین اجزا دست پیدا کند. چرا من این را عرض می‌کنم؟ آنچه که از موجود اورگانیک انتظار می‌رود همین است، هرلحظه برایش تغییرات پیش می‌آید. داد و ستد دارد، این تغییرات اگر هرلحظه را مقطع بگذاریم برش بزنیم، در آن لحظه غیر از لحظه‌ی قبلی است، پس غیر، غیر، غیر، بله. اما جالب است همه‌ی این‌ها در یک وحدتی است و جاندار همان جاندار سه سال قبل است اگر تجزیه هم کنیم باز وحدتی وجود دارد که در انفصال ِ آنی به آنی باز هم می‌توانیم حفظش کنیم، می‌خواهم عرض کنم این رابطه‌ی اورگانیک ِ بین ِ این اجزا برای یک کلیتی و وحدتی که این جسم اورگانیک را تشکیل می‌دهد. من به عنوان انسان هم "فکر"م زنده است. عالی نسب فکرش زنده است و از روبه‌رو شدن با موضوعاتِ آینده ابا ندارد، سعی در نادیده گرفتن جزیات جدید که دارد می‌آید هم نمی‌کند. بعضی ها یک جا ایستاده‌اند و واقعیت‌ها را هم به عقیده‌ی خودشان تفسیر می‌کنند و می‌گویند نطر من است و مشکل از خودِ واقعیت است! بله، انگونه من واقعا ندیدم عالی نسب را. من یک ذهن  دیدم که در یک سطح کلان می‌ایستد اما به هیچ وجه نه نادیده می‌گیرد تحولات و دگرگونی‌ها را و نه آنچنان درآن غرق می‌شد که دیگر نتواند نگاه ی از بالا و کلان داشته باشد، در حالی که یکی از الزامات این است که کسانی که اینگونه نبودند نشستند در سطح تصمیم‌گیری ِ کلان. خیلی هم با یکدیگر فرق دارند. من در یکی از جلسات عرض کردم که رفته‌بودم جنگ و در آنجا دیدم که چه‌قدر فرق دارد دیدِ سربازی که آنجا نشسته است در سنگر و دید فرمانده‌هان که از قرارگاه فرماندهی می‌کند و چه بسا یک اقدام ِ به عنوان سرباز که ممکن است الان کج قلمداد کند اما همان مساله از سطح کلان خیلی تفاوت داشته باشد ولی مهندسی دارد به من می‌گوید عقب بشین و من بگم اینقدر زور زدم این همه آدم کشته شده چرا باید عقب نشینی کنم، می‌خواهم عرض کنم نه آنچنان از تحولات بهت زده می شد که نتواند فاصله‌ی ارزیابی کننده‌ی این تحولات را حفظ کند و نه آن طور که اگر اشکالی پیش بیاید بگوید اشکال از واقعیت‌ها است و نخواهد خودش را اصلاح کند. این رابطه‌ی زنده و اندام‌وار در اقتصاد در نوع نگاه ِ آقای عالی نسب که حاصل تجربه‌ی طولانی از آن طرف، و مطالعات از آن طرف و این‌ها بستر ِ عملی ِ رو به رشدی که پیدا کردند ترکیبی منحصر به فرد از نگرش ایشان به نمایش می گذاشت، این جالب بود و می‌خواهم عرض کنم کی این معلوم می‌شود؟ وقتی این را می‌گذاریم کنار ِ نگاه‌های خردبین، ریزبین و آن هایی که گم میشوند در خرده‌کاری‌ها و ذوق‌زده می‌شود با هر تحولی که بتواند ارزیابی‌اش بکند و مورد داوری‌اش قرار دهد، تعصب هم ممکن است پیدا بکند، نفی گذشته را ممکن است بکند، یا از طرفی یک جاهایی در سطح ِ کلان یک جمود فکری پیدا کردند و دیگر این جمود مجالی برای تحول و انگیزه نمی‌دهد. یک ترکیب جالبی ایجاد شده‌بود در آقای عالی نسب و این برای من خیلی آموزنده بود، می خواهم عرض کنم آیا در یک نوشته‌ای پیرامون آقای عالی نسب طول ِ یک مسیری در زندگی ایشان را می‌شود این را یک جوری نشان داد؟نمی‌دانم. یک همچین کاری یک همچین فکری را که عالی نسب در مقام نظر و بعد هم فکر ِ عالی نسب مشی عالی نسب در مسیر ِ چند دهه‌ای تحولات و نحوه‌ی برخورد با تحولات ای کاش سقف پیدا نمی‌کرد. 
دکتر میکائیل عظیمی:
از تک تک شما دوستان که وقت گذاشتید و تشریف آوردید اینجا از صمیم قلب تشکر می کنم.حضورتان مایه دلگرمی بنده است. اجازه بدهید جدای از آقای دکتر بهشتی و دکتر مومنی از آقای استاد رضاقلی به طور ویژه تشکر کنم که قبل از این جلسه هم ایشان نقدهایشان را مفصل و به ریز منتقل کرده بودند. آقای رضاقلی دو نوبت این کتاب را با دقتی که امروز فقط می توانم بگویم که بخشی از آن را فقط خوانده ام. یه نوبت سال 84 بود بنده خدمتشان رسیدم یک نوبت هم بعد از انتشار کتاب. کتابی که در آن حاشیه نوشتند و نقدها را به ریز علامت زدند من امروز به همراه ندارم فرصت هم نیست که اینجا بخوانیم و ببینیم چه دقت هایی ایشان داشتند اما به هر حال وقتی شخصی مثل آقای رضاقلی چنین وقتی را می گذارد و همت می کند متن را می خواند به نظر من شایسته تقدیر است. زمانی کسی یک چیزی را نقد می کند که مطلب اهمیت داشته باشه وگرنه یک چیز پیش پا افتاده را اصلا به آن توجه نمی کند چه برسد به آنکه بخواهد وقت بگذارد و حاشیه نویسی کند بنابراین وقتی آقای رضاقلی یک همچین برخوردی می کند واقعا فکر می کنم که باید جوری بحث شود که آدم خجالت نکشد. نقدهای ایشان را اجازه بدهید جای دیگری صحبت کنیم من فکر می کنم بحث قابل توجهی که آقای رضاقلی داشتند وقت زیادی می برد دوستان هم خسته هستند. آن را می گذاریم در نوبتی که مجال مشخصی داشته باشیم. چند نکته ای هست که دوست داشتم با شما در میان بگذارم بیشتر با همدیگر فکر کنیم که موضع یادگیری دوطرفه باشد. اما باز هر موقع مراسم های  آقای عالینسب در یازده سال گذشته وارد شدم  نمی دانم چرا بی اختیار به یاد یکی از نیایش های دکتر شریعتی می افتم با این تعبیر که "خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم" آنچه از آقای عالینسب آموخته ام یا به تعبیر دیگر سیر خودم را در چند ماهی که درگیر تکمیل و نوشتن این کتاب بودم را با شما در میان بگذارم. چون سفارشی که از طرف مؤسسه به من شد و  این شانس را داشتم نظر مساعد موسسه جلب شود و این پیشنهاد را به من بدهند با  یک چالش بزرگی مواجه بودم. من هیچگاه آقای عالی نسب را ندیدم و صدایشان را هم تا همین امروز نشنیده بودم. واقعا من به کسانی که این مستند را تهیه کردند دست مریزاد مبگویم چون من می دانم که پیدا کردن هرچیزی از آقای عالی نسب یعنی چه. ایشان بسیار درویش مسلک بودند و اجازه نمی داند که چنین چیزی و عکسی از ایشان ثبت شود اما امروز به مدد همت دوستان من برای اولین بار صدای ایشان را شنیدم و بسیار خوشحالم. از یک طرف روایت هایی را داشتم که ناظر بود بر پاکی دست، سلامت نفس، دیانت،میهن پرستی و دغدغه های ملی ایران اما از یک طرف که نگاه می کردم ایشان در دوره ای زندگی می کردند و در زمانه ای مسئولیت داشتند که زمانه عجیب غریبی است. این دوگانه ها مدام ذهن من را اذیت می کرد اما امروز به جرات می توانم بگویم ثمره چند ماهی که با ایشان زندگی کردم نگاه و برداشت من را نسبت به عملکرد اقتصادی دهه 60 به شدت عوض کرد. من ابتدا اصلا این نگاه را نسبت به اقتصاد نداشتم و بسیار منتقدانه وارد بحث شدم. اگر ما (حداقل من) از عملکرد اقتصادی ایران در دوره جنگ دفاع می کنیم به معنای ان نیست که آن دوران بهشت بوده است و آرمان و ایده ال های ما آن زمان است و می خواهیم به آن دوران برگردیم و آن سیاست ها نعل به نعل دوباره تکرار شود،نه! سوالی مطرح شد که اگر آقای عالی نسب بود آیا سیاست های کوپنی را مجددا راه می انداخت؟ دکتر مومنی در پاسخ به این دست سوالات مکث تقریبا طولانی کردند(معنادار) و بیان داشتند که قاطعانه نمی توانند بگوویند اما می توان گفت که آقای عالی نسب باور داشتند به یک سلسله اصول و مبانی ای که در هر حال چه ا زموضع حکومت داری و چه از موضع توسعه خواهی که آن ها زمان جنگ و غیر جنگ نمی شناسد. اما یک سلسله تاکتیک ها هم وجود دارد که به شدت تابع شرایط است مثلا یکی از ان اصول این است که  بین سطحی از معیشت مردم و تحولات اقتصادی نبایست مخاطره¬ای بیاندازیم اما ممکن است این سخن به شکل دیگری به اجرا دربیاورد. شکل اجرا متفاوت است. لذا این بحث ها به هیچ وقت این دغدغه را ندارد که می خواهیم به دوره دهه 60بازگردیم دوره ای که سرشار از اضطراب است. صدای آژیر خطر را فقط کسانی می فهمند یعنی چی که در سن اول یا دوم دبستان با ترس فرار کرده باشندبه پناهگاه مدرسه. اما انچه که وجود دارد نکته مهم اش این است که در این کتاب تلاش کردیم که اولا کم و بیش به درک شرایط و فهم دوران نزدیک بشویم و دوم آن جهت گیری های اصلی را هم بررسی کردیم .شادروان دکتر حسین عظیمی درباره حضورشان در یک جلسه مهم کشوری نقل کرده اند که ضریب جینی چند صدم بالا رفته بود که نشان دهنده اندکی بد شدن اوضاع توزیع درآمد بود و نخست وزیر وقت جناب میرحسین موسوی اعلام کرد که اگر چنین چیزی رخ داده باشد من شایسته استعفا دادن هستم. ببینید این غیرت ها و حساسیت ها به امور راهبردی و جهت گیری ها مورد نظر ماست. اگر ما در کتاب بنابر روایت آقای عالی نسب بیان کردیم که ایشان دغدغه طبقه فرودست را دارد طرح حمایت و یاد آوری اهمیت طبقه فرودست نه صرفا از باب بحث های اخلاقی و این رمانتیک بازی های بدون پشتوانه است بلکه برجسته این مساله حیاتی است که بالا آمدن و تقویت اقشار فرودست در توسعه امری جدی و مهم است. کما اینکه در دهه 90 UNDPدر سیاست هاش به این نتیجه رسید که باید بر فقیرترین گروه ها متمرکز شود. یا در اندیشه جان رالز اگر درست خوانده باشم وقتی بحث به کنترل نابرابری ها می رسد، بیان می کند که بایستی بیشترین منفعت به کم درآمدترین اقشار برسد. اینجاست که انگشت می گذاریم و می گویم که این دغدغه ها را باید داشته باشیم. اگر عالی نسب به اقشار فقیر کمک می رساند و اهمیت قائل می شد و به مسائلی توجه داشت بیشتر از موضوع حاکمیت به ما یادآوری می کند که نسبت به طبقه فرودست و منافع آنان حساسیت ویژه داشتند. این همان مسائلی است که در نظام های رفاهی با ادبیات تورهای ایمنی  اجتماعی و تامین اجتماعی قابل دفاع است. تور ایمنی اجتماعی هم اگر بخواهیم مثال بزنیم شما این بندبازانی را فرض کنید که هنگامیکه نمایش اجرا می کند اگر افتادو سقوط کرد درون تور بیافتد نه اینکه به زمین بخورد. در ادبیات نظام های تامین اجتماعی یکی مهمترین از استوانه های دفاع از حضور این سازوکارهایی در جامعه تورهای ایمنی اجتماعی است. که اگر در کشاکش تحولات نوسانات اقتصادی اجتماعی  سیاسی جغرافیایی و طبیعی و ... زندگی مردم دچار تغییر شد مردم از یک حداقلی اطمینان داشته باشند. 
عالی نسب مرد هنرمندی بود. نه بدین معنی که نقاش بودند بلکه با استفاده از بحث جان نویل کینز که به اقتصاد را به سه دسته اثباتی و دستوری و هنر تقسیم می کرد که مبنی بر اینکه چگونه بین واقعیت های موجود و بایسته های نظری ارتباط و پیوند برقرار کنیم که فقط با کتاب خواندن این بر نخواهد آمد بلکه یک هنرمندی و آغشتگی نیاز دارد. می بایست دامن انسان به خیسی واقعیت تر شود. باید ذهن و طرز فکرمان با مباحث نظری و شناخت عمیق جامعه خود گره خورده باشد. که بخشی از صحبت ها را دکتر بهشتی مطرح کردند و از این مطالب می گذرم. بحث بعدی این است که آقای عالی نسب حتی یک قرص را بدون تجویز پزشک مصرف نکردند و این به معنای علم محوری قاطع در تصمیم گیری و تخصیص منابع است. تصور می کردند که در تمام سال های دهه 60 مشاور بوده اند و با سران دولت ها در زمان جنگ به بحث می نشیند. 
این نکته هایی که مدام اشاره می کند به گره گشایی های استراتژیک است و نه حل مسائل ساده که برای آقای عالی نسب پیش پا افتاده بوده است. خاطره ای دیگر نیز تعریف می کنند درباره تصمیم گیری درباره نرخ ارز بعد از زمان جنگ و دولت آقای رفسنجانی که اختلاف نظری بوده و از آقای عالی نسب می خواهند گزارشی تهیه کنند و رئیس بانک مرکزی وقت گزارشی تهیه شده و از سوی مرحوم عالی نسب بیان می شود برای مسائل ایرانی راه حل های ایرانی می طلبد که مرحوم عالی نسب در ارائه راه حل های بومی با استفاده از تجارب جهانی یک استثنا بود. این بحث از آن جاهایی است که باید راجع به آن خیلی فکر کنیم. در زمانه ای که جامعه به تعبیرمرحوم حسین عظیمی دچار مرگ مغزی و یا تعبیر دکتر مومنی دچار ازکارکرد افتادگی شده است، عالی نسب یادآور یکسری مسائل مهمی است که نباید آنها را فراموش کنیم. اجازه بدهید در این وقت کم از تمام کسانی که در این سال ها من را در نوشتن این کتاب یاری رسانده اند تشکر کنم. قطعا کسانی که وقت گذاشتند و مصاحبه های با مؤسسه شکل گرفت. از آقای دکتر مومنی و رضاقلی تشکر کنم. و آقای دکتر نجفی عضو هیئت علمی دانشگاه رازی کرمانشاه تشکر می کنم که ویرایش این کتاب را انجام دادند. بعنوان پایان عرایضم این جمله یا نیایش دیگری از مرحوم دکتر شریعتی را می گویم: "خدایا مرا از همه فضایلی که به کار مردم نیاید مصون دار و به جهالت وحشی معارف لطیفی مبتلا مکن که در جذبه احساس های بلند و اوج معراج های ماورا فرق گرسنگی را در عمق چشمی و فرق کبود تازیانه را بر پشتی نتوانم."
دکتر مؤمنی: 
خیلی سپاسگذارم از دکتر عظیمی عزیز. خوشبختانه زمانیکه کم کم جلسه رو به پایان می گذارد خیلی زودتر از ان چیزی است که من فکر می کردم از این نظر خدا را سپاس گزارم. ذکر خیری که از دکتر نجفی امد ایشان درحال حاضر در کشاش یک بیماری سخت هستند. برایشان دعا کنیم.
 نکته های بسیار زیادی طبیعتا وجود دارد. همه ما کم و بیش می دانیم که در ساحت علم ما حرف آخر نداریم یعنی اگر این دقت هایی  که دوستان عزیز ما عمیق و دلسوزانه مطرح کردند نیز رعایت می شد باز هم نکته های بسیار زیاد دیگری باقی می ماند که قابل طرح و نقد باشد و من اسم این را می گذارم ضرورت درنظر گرفتم وقوف روش شناختی به مسئله نفص اطلاعات در انسان ها. ما همه این تذکراتی که در این جلسه مطرح شد و احیانا دوستان عزیزی که این کتاب را می خوانند و متذکر می شوند را به دیده منت می گذاریم اما می دانیم که ابتدا باید چیزی فراهم میشد تا مبنایی برای گفتگو و ارتقای فهم فراهم شود. ضمن اینکه در هدف گذاری این کتاب هم دوستان می دانند که ما نمی توانیم ده ها هدف را همزمان در یک کتاب جلو ببریم و بطور طبیعی برای اینکه یک یا چند هدف خاص در دستور کار قرار می گیرند مسائل دیگری  از حیطه نگاه ما بیرون می افتد که با تذکرات و نقد های عالمانه آن ها راهم اضافه می کنیم. این یک زحمت طاقت فرسا بود که دکتر میکائیل عظیمی متحمل شدند و من صمیمانه از ایشان سپاس گزاری می کنم و باب خیری بود که ما توصیه دینی و ارزشمند اکرموا کبارکم را جامه عمل بپوشانیم و از این طریق خطاب به خداوند بگوییم که ما شکرگزار هستیم که این توفیق را داشتیم که محضر چنین انسان های بزرگ و خدومی را درک کنیم و امیدواریم خداوند به مدد روح پاک و سلامت نفس و روحیه ایثار و فداکاری که آن ها داشتند و دریک شرایط سخت و پیچیده کشور را از گرداب های بزرگ نجات دادن را گرامی بداریم. واقعیت این است که اگر تجربه بعد از جنگ و طرز اداره اقتصاد کشور در ان دوران نمی بود ما نمی توانستیم قدر هوشمندی های استثایی و منحصر به فرد امثال آقای عالی نسب را بدانیم. الان متوجه می شویم که این مرد یک تنه نقش یک سیستم دیده بانی از توسعه ملی را ایفا می کرد و شاید اگر کل دستاورد این جلسه و جلساتی از این دست این باشد که به اعتبار انبوه بحران های کوچک و بزرگی  که کشور دارد نظام تصمیم گیری کشور این خلا نهادی بزرگ را درک کند  که ما یک نظام دیده بانی ملی با آن سطح از شرافت های دینی، ملی و اخلاقی و با ان سطح از استقلال که می توانست با کوبنده ترین عبارت ها با بالاترین مقامات سیاسی کشور سخن بگوید و با آن سطح از دانش و تجربه که برای 19 هزار روستای مهم کشور پروژه ویژه پژوهش داشته باشد و زاد و رشد تک تک صنایع مهم کشور را بداند و در آن سطح از بلوغ نظری و علمی قرار داشته باشد، این آن حلقه مفقوده توسعه ملی است، که کشور ما الان همچین چیزی را کم دارد و این هرزروی های منابع تزاحم ها و ناهماهنگی های پراتلاف بازتاب این است که بصورت نهادمند ما نتوانستیم از تجارب عالی نسب یک دستگاه دیده بانی توسعه ملی راه بیاندازیم که هم استقلال رای داشته باشد، هم فهم نظری بسیار بالا داشته باشد و هم بایسته های چگونگی کاربست ان فهم نظری را برحسب واقعیت های ایران درک بکند. من امیدوارم که هرچه سریعتر برای این خلا بزرگ چاره اندیشی بشود تا ان شاءالله اقتصاد ایران از این همه نا بسامانی نجات پیدا کند.
با مرور تجربه 10 ساله گذشته توجه به این خلا نهادی بسیار حیاتی به نظر می رسد. وقتی در یک دوره ده ساله نزدیک 1000 میلیارد دلار فقط ارز به این اقتصاد تزریق می شود اما اندازه جمعیت شاغل کشور تغییر محسوسی نمی کند؛
وقتی در یک دوره شش ساله (از سال 1384 به بعد) براساس استانداردهای بین المللی کشور نزدیک به 80 رتبه سقوط به سمت کشورهای بسیار فاسد پیدا می کند؛ 
وقتی کشور رشد اقتصادی دارد اما این رشد نه کیفیت زندگی مردم را بهبود می بخشد، نه به اندازه جمعیت شاغل می افزاید و نه می تواند از تنزل توان رقابت اقتصاد ملی بکاهد؛ 
وقتی با تنزل 30 درصدی در نرخ تورم رو به رو هستیم اما معیشت مردم بهتر نمی شود، نرخ بهره میل به کاهش نشان نمی دهد و انگیزه برای سرمایه گذاری تولیدی ایجاد نمی شود؛
و وقتی با بیشمار مصداق های ازکارکرد افتادگی رو به رو هستیم همه و همه به ما گوشزد می کند که به یک نظام دیده بانی از توسعه ملی نیازمند هستیم و با تکیه بر تجربه خارق العاده و استثنائی استاد فقید باید فکری برای نهادسازی به جای تکیه بر افرادی امثال ایشان بکنیم تا راه نجات باز شود.
 


   


نظرات کاربران
سخنران : دکتر علیرضا گرشاسبی، دکتر فرشاد مومنی
زمان : 

پنج شنبه 31 فروردین 1403 ساعت 14 الی 16


مکان : 

موسسه مطالعات دین و اقتصاد 

https://www.skyroom.online/ch/moassesse/institute-of-religion-and-economic

دیدگاه های روز
نظرسنجی
تقسیم سازمان مدیریت و برنامه ریزی به 2 معاونت برنامه و بودجه و سازمان امور استخدامی: